پدرم ازتو گلایه دارم بخاطراینکه گفتی دروغ نگو دروغگو دشمن خداست و من بدان عمل کردم وبسیار از این صداقت و راستگویی صدمه دیدم و فهمیدم در این دنیا هرکس دروغ بگوید راحت کارهایش پیش می رود و من در جا می زنم صداقتم به درد این دنیا نمی خورد و مرا منزوی کرده است .
پدرم ازتو گلایه دارم بخاطر اینکه گفتی دخترم مال مردم مال مردم است ولی حال که از
تو دورم وتنهام تجربه کردم مال مردم مال مردم است و حق من هم مال مردم است.
پدرم ازتو گلایه دارم چون به من آموختی که حق گرفتنی است و زمانی که خواستم حق
مردمم را بگیرم دربه دردیار غربت شدم ووقتی خواستم حق خودم را بگیرم نه راه پیشی
برایم ماند ونه راه پس.
پدرم ازتوگلایه دارم زیرا که به من آموختی بی پروا باشم واز هیچ چیزنترسم نترسی من باعث شد همه جا بی پروا سخن بگویم وحال از تو دور بمانم....
پدرم از تو گلایه دارم چون به من آموختی همه را دوست بدارم برای کسی نزنم بخل وحسد نورزم ولی همه برای من زدند ولی چون بلد نبودم از همه خوردم و......................
پدرم ا ز تو گلایه دارم آزادگی را به من آموختی ولی در جامعه زندگی کردم که آزادگی در آن معنا نداشت .
پدرم از تو گلایه دارم زیرا که به من آموختی عشق بهترین است در زندگی ولی نگفتی وقتی کسی عاشق عزیزانی است روزی ممکن است ازآنها دور بماند وداغی بر دلش باقی گذارد.
مادرم از تو هم گلایه دارم زیرا نجابت را به من آموختی که هیچ جا خریداری ندارد و بخاطر آن همه طرد م می کنند.
مادرم صبوری از تو آموختم وحال 44 ساله شدم وهنوز خدایی که تو پدر ازآن یاد می کردید صبر مرا آزمایش میکند می گفتید صبر کوچک خدا 40 سال است ولی من که خدا نیستم من فرشته ام نامی که پدر بزرگم بر من نهاد وحالا صبرم لبریزشده .
پدرم ازتوگلایه دارم زیرا که به من آموختی بی پروا باشم واز هیچ چیزنترسم نترسی من باعث شد همه جا بی پروا سخن بگویم وحال از تو دور بمانم....
پدرم از تو گلایه دارم چون به من آموختی همه را دوست بدارم برای کسی نزنم بخل وحسد نورزم ولی همه برای من زدند ولی چون بلد نبودم از همه خوردم و......................
پدرم ا ز تو گلایه دارم آزادگی را به من آموختی ولی در جامعه زندگی کردم که آزادگی در آن معنا نداشت .
پدرم از تو گلایه دارم زیرا که به من آموختی عشق بهترین است در زندگی ولی نگفتی وقتی کسی عاشق عزیزانی است روزی ممکن است ازآنها دور بماند وداغی بر دلش باقی گذارد.
مادرم از تو هم گلایه دارم زیرا نجابت را به من آموختی که هیچ جا خریداری ندارد و بخاطر آن همه طرد م می کنند.
مادرم صبوری از تو آموختم وحال 44 ساله شدم وهنوز خدایی که تو پدر ازآن یاد می کردید صبر مرا آزمایش میکند می گفتید صبر کوچک خدا 40 سال است ولی من که خدا نیستم من فرشته ام نامی که پدر بزرگم بر من نهاد وحالا صبرم لبریزشده .
پدرم و مادرم در غربت من چیز دیگری را مشاهد کردم صداقت وراستی درستی نجابت که
داشته باشی منزوی می شوی اینها این زمونه خریداری ندارد وکارهایم هیچ جا پیش نمی
رود ودر جا می زنم انگار همه می خواهند دروغ بشنوند اگر راست بگویی دروغ به حساب
می آید .
برای همه آموخته ها که به ضررم تمام شد ونیاموخته هایتان که در غربت مشاهده کردم وضربه دیدم شکرگزارتان هستم خدای من روی زمین شما هستیدبدانید هر کجا باشم روحم پیش شماست وجسم اینجا قدر تمامی زحماتتان را می دانم دوستان دارم و بر دستانتان بوسه می زنم.
برای همه آموخته ها که به ضررم تمام شد ونیاموخته هایتان که در غربت مشاهده کردم وضربه دیدم شکرگزارتان هستم خدای من روی زمین شما هستیدبدانید هر کجا باشم روحم پیش شماست وجسم اینجا قدر تمامی زحماتتان را می دانم دوستان دارم و بر دستانتان بوسه می زنم.
راستی پدریادم رفت باید روزی که ایرانم آزاد شد ازآ ن مردک معاون دادستان بپرسم
معنای تقوی چیست ؟زما نش که برسد خواهم پرسید بعد خواهیم دید اوبا تقوی است یا تو
فرشته ناجی حبیب زاده
معنای تقوی چیست ؟زما نش که برسد خواهم پرسید بعد خواهیم دید اوبا تقوی است یا تو
فرشته ناجی حبیب زاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر