۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

روستای میان آب خوزستان


یک روزدرپرده های دل انار


یکی به نعل و یکی به میخ میزدم ..........


دلم برای نوشتن وتحقیق تنگ شده


عدالت سید علی واسلام ناب محمدی



امیدوارم ذره ذره چیزهایی که میخورید کوفت خودتون و ملتتون و اونایی که شما رو دعوت کردن بشه
ملت ما از گشنگی سر مرغ همدیگر رو تیکه پاره میکنند و یک مشت مفت خور گدا گشنه از بقل پول نفت ما دارن با بنزهای جدید آخرین مدل و زیافتهای آن چنانی در شهر و کشور من میگردند نفرین و ننگ ابدی بر شما
عباسعلی (بسیجی و مامور سپاه گروه ما) گوساله با تو هم هستم صدات در نمیاد دیگه پشمالوی تک سلولی این جور مواقع لالمونی میگیری کره خر؟؟؟


راهکار ایرانیان خارج از کشور




راهکار ایرانیان خارج از کشور


هموطنان گرامی


در پی بروز حوادث اخیر در کشورمان، خطوط و وظایف مردم درون و برون مرز مشخص شده است که با بررسی آن راه کاری در جلوی پای ما قرار می گیرد که اجرای آن وظیفه فرد فرد ایرانیان متعهد و خواهان ازادی و سربلندی ایران است. این مهم بر اساس تجربه گذشته از مبارزات برونمرزی و شناخت ماهیت رژیم اسلامی حاکم بر ایران وهمچنین براساس خواسته های ایرانیان درونمرز و تحلیلها گوناگون تهیه شده.
- اولین و مهمترین شرطی که نمود می کند اتحاد همه ایرانیان خارج از کشور از هرگروه و دسته است. متاسفانه بحث پرچم یکی از عواملی است که در صفوف مردم اشتقاق بوجود آورده. نکته ای که بواقع در شرایط کنونی به هیچ عنوان اهمیتی ندارد و چنین تاکتیکهایی بواقع کوچک نشان دادن حرکت ایرانیان درونمرز است. چرا که اولین سوالی را که در ذهن مشاهده گران خارجی پیش می آورد داشتن یک هدف در زیر چند پرچم می باشد. پدیده ای که برای اولین باراست در جلوی چشمان آنها شکل می گیرد. شاید بخاطر همین چند دستگی است که هنوز هیج واکنش جدی از طرف دولتهای بیگانه در جهت قطع روابط  دیپلماتیک و اقتصادی صورت نگرفته . بهترین وسیله شناسایی ما در اعتراضها حمل نقشه کشورمان است که نه به شخصی و نه به سلسله ای بلکه به همه مردم ایران متعلق است و دنیا آنرا می شناسد و بهترین شناسنامه ایرانیان است.
- یکی دیگر از مهمترین اقداماتی که ایرانیان برونمرز می توانند به آن عمل کنند تقویت حرکت مردم درونمرز می باشد. بیان خواسته های آنها بی کم و کاست و هماهنگی با آنها در شعارها و دیدگاهها بدون اضافه کردن مطلبی بر اساس ایدئولوژی و خطی خاص. چرا که تا به اینجای قضیه رژیم اسلامی استفاده های خود را در جهت سرکوب مبارزان درونمرز از این انحصارطلبی بعضی عناصر ناآگاه برده است.
- تدارک تظاهرات در حوالی مراکز مهم سیاسی مثل پارلمانها، دفاتر روسای جمهور و نخست وزیریها. در پایان هر حرکت نیز خواسته های تظاهرکنندگان در شکل یک قطعنامه بدست دولتمردان برسد. محتوای این نوشته ها می تواند خواست ایرانیان درونمرز وهمچنین خواست ایرانیان برونمرز باشد که همانا قطع گسترده روابط با ایران است. این تظاهرات باید پیگیر و گسترده صورت گیرد تا اهمیت آن جلوه کند.
- امضای طومارها و پتیشن ها یی که در جهت محدود کردن و به انزوا کشاندن رژیم هستند حائز اهمیت است. حتی اگر فقط با نام کوچک و یا نام مستعار هم بشود بهتر است که این طومارها امضا بشوند.
- کمک مالی به تلویزیون های ماهواره ای که بواقع در جهت خیزش مردم ایران عمل می کنند یکی از موثزترین  اقداماتی است که ایرانیان برون مرز می توانند انجام دهند. چرا که این رسانه ها صدای مردم درونمرز است که در جهان طنین انداز می شود.
- حمله با نامه، ایمیل و فاکس به مراکز مهم سیاسی و مراکز قانون گذاری کشورهای متبوع خود. این اقدامات نه یکبار بلکه چندین بار در روز باید صورت گیرد تا دولت های خارجی را مجبور به واکنش کند.
- ارتباط با مردم در خلال تظاهرات، ایحاد سخنرانی و برپایی میز کتاب، نمایش عکس وپحش خبر، چرا که دولت های خارجی از طریق مردم خودشان آسان تر تحت فشار قرار می گیرند و مجبور به واکنش می شوند.
- ارتباط گیری با سندیکاها و تشکیلات کارگری و مراکز دانشجویی، احزاب سیاسی، سازمانهای حقوق بشر، سازمان ملل متحد، پارلمان اروپا و سازمان عفو بین الملل نیز راه حل بسیار مناسبی است که می تواند از طریق سازمانهای اپوزیسیون خارج از کشوز به اجرا در بیاید.

به امید ایرانی آزاد و مستقل.

راه چاره کجاست؟



راه چاره کجاست؟


اما راهکار چیست؟ تا بحال هرکس سخنی رانده، از جنایات و کمبودها تا بیکاری، فحشا وکار کودکان، بدون ارائه راه حلی. این به آن خاطر است که علی رغم تمام ادعاهای موجود نه کسی و نه جریانی کار توده ای و مردمی انجام داده ( و خمینی این راثابت کرد. چرا که وقتی جوانان این مرز و بوم گروه گروه اعدام می شدند نه مقاومت و نه حتی اعتراضی از سوی مردم صورت گرفت )، و نه تجربه کار عملی را در این زمینه داشته و نه تحلیل درستی از شرایط عینی و ذهنی جامعه. مسلما روش های سنتی مبارزاتی، تک گروهی و تک رهبری قادر به پاسخ این مسئله نیستند. در شرایط  کنونی که تنوع ایدئولوژی و دیدگاهها و همچنین بی تفاوتی و لاقیدی نسبت به سرنوشت دیگران در سطح جامعه بسی گسترده شده، یک حزب، یک سازمان و یک رهبر قادر نخواهد بود به تنهایی نیروی لازم برای براندازی را بدور خود جمع کند. تنها و تنها می توان به یک شورای رهبری تکیه کرد که از نیروهای مختلف سیاسی تشکیل شود و با وحدت عمل این بار گران را به سرمنزل مقصود برساند. اما فراموش نکنیم که اختلافات طبقاتی در جامعه ما خونین بوده و هست و امید آن نمی رود که بتوان تمامی گروههای سیاسی را در زیر یک سقف گرد هم آورد. با نگاهی به تاریخ معاصر کشورمان می توانیم به این مهم پی ببریم که گروهی حتی به دست آن یکی سرکوب و به نابودی کشانده شده است. و یا اینکه ایدئولوژی خود محوری ویا  تک محوری در خط مشی چند جریان سیاسی خود مانعی است بر سر اتحاد نیروهای سیاسی. اما به دلیل همان تنوع باز می توان نیروهای عمده ای را بدور یکدیگر جمع کرد که بر سر مسائل عمده و نه جزئی و بی اهمیت به توافقی برسند، به اتحاد عمل. مسائلی که منافع کشورمان و مردم را در درجه اول اهمیت قرار دهد. باید بدور از طرح مسائلی بود که واقعا بودن و نبودنشان گره ای از معضلات این مردم نمی گشاید، و همچنین خط مشی را دنبال کنیم که منافع بیگانگان در آن جایی نداشته باشد.

ابتدا به وظایف گروههای سیاسی پرداخته شود. از آنجا که تنوع قومی، ایدئولوژی و دینی در ایران بسیار گسترده است مردم را نمی توان تحت هیچکدام از مقوله های ذکر شده  در جبهه ای بر علیه رژیم اسلامی  بسیج کرد و تنها نتیجه ای که عاید خواهد شد شکاف و جدایی در صفوف مردم است. تنها ارتباط مشترک در بین اقشار مردم ایران تکیه بر تاریخ مشترک، آیین مشترک و هویتی مشترک است که تمامی آنها در ایرانی بودن خلاصه می شود. برای مثال چهارشنبه سوری را بیاد بیاوریم. در آن روز هیچ فردی مذهب، قومیت ویا ایدئولوژی دیگری را جویا نبود و همگان از روی آتشی مشترک پریدند آنطور که خبرگزاریها در گزارش های خود درج کردند که ایران یکسره در آتش می سوخت. مسلما این نمونه بسیار کوچکی است که بیان شد اما می توان با بسط آن در ابعاد بزرگتر اجتماعی، فرهنگی به اهداف بزرگتری دست یافت. مسلم بدانید تکیه بر چنین راهکاری نه تنها عدول از مواضع فکری در هیچ زمینه ایدئولوژیکی نیست بلکه با تکیه بر آن می توان به ارزشهای والاتری دست یافت.

اما نکته پراهمیت بحث در باره مقوله حقوق بشر است که بد نیست اشاره ای بدان داشته باشیم. این ابزار در شروع کار بسیار موثر می افتد، در واقع وجود آن به مثابه کاتالیزور برای شروع یک خیزش مردمی لازم است اما کافی نیست چرا که با حقوق بشر نمی توان شعار سرنگونی را داد. لازم بودن آن در جهت آگاه کردن توده ها به حقوق  طبیعی آنهاست که نه شخصی و نه رژیمی قرار است آن را به مردم بدهد. بلکه حقوقی است که با انسان زاده می شود و در تمامی مدت عمر با اوست، ازادی بیان، ازادی عقیده، آزادی قلم و با الاخص حق زیستن و صد البته در چهارچوب تعریف شده خود. اما تجربه های تاریخی بسیاری ثابت کرده که برپایه های رژیم های مستبد و ارتجاعی نمی توان نظم نوینی را ایجاد کرد. در واقع باید ساختار رژیم منحط از بیخ و بن زیر و رو شود و این تنها با یک حرکت سیاسی مردمی میسر است و متاسفانه قوانین حقوق بشر قادر به چنین کاری نیستند. اما در هر مرحله نه تنها این قوانین می توانند موازی با گسترش مبارزات پیش بیایند بلکه در کنار یک حرکت سیاسی حرکتهای فرهنگی نیز نباید فراموش شوند. چرا که لازمه دوام و پیش بایسته یک انقلاب سیاسی، یک انقلاب فرهنگی است. همچنین لزوم آموزش بر تلفیق کار علنی و غیرعلنی در این بین ضروری می باشد.

اما وظیفه نخستینی که بر دوش مردم گذاشته می شود آگاهی است. آگاهی بر 2 چیز. اول آگاهی از قدرتی که در اتحاد آنها نهقته است که حتی آنها را در جهتی قرار می دهد که بدون توجه به موضع گیری دولت های بیگانه در قبال رژیم، خود مستقلا عمل کنند که آموزش آن تا حدی به نیروهای سیاسی بر می گردد و دوم آگاهی به  ساختار سیستمی که بدنبال برپایی آن هستند که قسمتی از آن نیز باز به عهده نیروهای پیشرو جامعه می باشد. حقیقتا لازم است مردم بدانند که بدنبال چه هستند. باید تصویری از دموکراسی واقعی را داشته باشند که حداقل آن، شناخت نسبی جامعه ایده آل خود در رابطه با ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و آنکه مردم حضور خود را بطور دائم در صحنه سیاسی نشان دهند.

سازماندهی مردم نیز تابع ضوابطی است. آموزش های مبارزاتی که مهمترین آنها تبلیغات،اعتصابات، کم کاریها، تظاهرات و اصول برخورد با نیروهای سرکوبگر و ایجاد ارتباط  بین اقشار گوناگون است که باید وسیعا در بین توده ها تدریس شود. ایجاد این ارتباطات این امکان را به قشرهای جامعه می دهد که در مواقع ضروری به پشتیبانی از یکدیگر قادر باشند. به عنوان مثال اگر کارگران در اعتصاب هستند و این حرکت از سوی نیروهای سرکوبگر در معرض تهدید قرار می گیرد، دانشجویان و دانش آموزان، زنان، معلمان و اساتید و دیگر اقشار با حرکتهایی در پشتیبانی از حرکت کارگران دست به اقداماتی بزنند. این حرکت می تواند دو فایده داشته باشد. نخست آنکه رژیم از گسترش حرکت ها به هراس خواهد افتاد و دوم آنکه مجبور می شود نیروهای خود را تقسیم کند که در این صورت امکان تمرکز و سرکوب را از دست می دهد. حد آخر اینست که به سبب
پراکند گی و ضعف نیروهای فشار و پلیس امکان مقابله با آنها میسر می شود. خوشبختانه با تکیه بر تکنولوژی و پیشرفت وسایل ارتباطی این هماهنگی به آسانی میسر است. ایجاد هسته های محلی به مثابه اصلی ترین
 پایه  های حرکت مردمی حائز اهمیت است. این هسته ها می توانند با دیگر هسته ها ارتباط برقرار کنند و هسته های مناطق شهری را بوجود آورند. و با پیوستن این هسته ها امکان تشکیل هسته های شهری میسر
 می شود و با ارتباط گیری بین هسته های اخیر شبکه ای گسترده در کل کشور بوجود می آید. در این میان نیز می توان از تضادهای درون حاکمیت در جهت حرکت های مردمی سود جست و همچنین مانورهای رژیم نیز نباید
ما را از راه مبارزه واقعی منحرف سازد.

 البته امید می رود که کار به رویارویی مسلحانه نرسد اما  آموزش های مسلحانه نیز بهتر است در نظر گرفته شود. گرچه گذشته نشان داده این مرحله از مبارزات برای مردم تلفات کمتری داشته و کار را نیز یکسره کرده. اما وارد نشدن به این مرحله نیز امکان دارد و به نحوه مبارزات مردم بستگی پیدا می کند و همچنین فرهنگ بسیار بالای مبارزاتی را طلب می کند که در حال حاضر صحبت از آن بسیار زودهنگام است. ذکر نکته ای دیگر نیز ضروری است. کسانی که شعار مبارزه فرسایشی با رژیم را دائما بر زبان می رانند نه بفکر تلفات انسانی قضیه هستند و نه در فکر حیف و میل ثروت های ملی که ایران فردا باید با تکیه بر آنها بازسازی شود. باید از آنها پرسیده شود این مبارزه تا کی ادامه پیدا می کند  و در نهایت چه عاید مردم خواهد شد. تنها می توان گفت که این خط مشی فرصت طلبانه و سازشکارانه ای بیش نیست که سرایندگان آن شرمسار ازآنند که بگویند ما سیاسی نیستیم و تنها رفتار سیاسی از خود نشان می دهیم و یا به زبانه عامیانه تر سیاسی های بی خطریم.

در این میان جناح مخالف خارج از کشور هم وظایف عدیده و خطیری دارد که مهمترین آنها دنبال کردن لحظه به لحظه حرکت مردم و رساندن فریاد حق طلبانه آنها به گوش سازمانهای مسئول مثل سازمان عفو بین الملل و سازمانهای حقوق بشر و سازمان ملل متحد است. مهمترین دست آورد این انعکاس جلوگیری از سرکوب وسیع مردم مبارز در داخل است. ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی امکان این امر را می توانند فراهم آورند. در ضمن همین رساناها می توانند نوعی هماهنگی را بین ایرانیان داخل بوجود آورند. نکته دیگر امکان جمع آوری کمک های مالی برای مردم درون مرز است، بخصوص برای خانواده های که سرپرستشان در زندان و یا از کار اخراج شده اند.

و اما سخن آخرین، بر خلاف آنچه که گفته می شود مردم در حال سکون بسر می برند این نیروهای سیاسی هستند که دچار این سکون شده اند. چرا که ما هر روزه شاهد حرکت ها و اعتراضات خودجوش قشرهای گوناگون مردم در رویایی با رژیم هستیم. دانشجویان، زنان و کارگران ومتاسفانه در این بین نقش رهبری و جهت دهنده به این حرکت ها بی رنگ است وآن چنانکه گفته شد تنها در پناه یک شورای رهبری متشکل از نمایندگان نیروهای سیاسی- مردمی هدایت مبارزات امکان پذیر است. مردم به تنهایی قادر به اتمام این مهم نیستند. نقش راهنما، معلم و رهبر نمی تواند نادیده گرفته شود. نمونه بارز آن حرکت وسیع مردم ایران در جریان انتخابات رئیس جمهوری بود که تنها یک جهت درست سیاسی لازم داشت تا مردم اسیر تاکتیک های رژیم نمی شدند (برای مبارزه با رژیم نمی توان با ابزار خود رژیم به جنگ آن رفت، راهکار اصولی لازم است و بس). برای مثال اگر نیروهای سیاسی با مردم همگام بودند با یک هماهنگی می شد انتخابات را به دور دوم رساند و فضای بوجود آمده در کشور که تداوم ثانیه به ثانیه آن به نفع مردم است را طولانی تر کرد و یا مردم در حضور گزارشگران خارجی می توانستند کاندیدای واقعی خودشان را که می توانست هیچکدام از این چهار نفر نباشد بدون حضور در مراکز انتخاباتی معرفی کنند. هیچکس دانشمند ویا انقلابی به دنیا نمی آید. هرجا سخن از تعلیم می آید نقش راهنما انکار ناپذیر است. اما متاسفانه در شرایط کنونی می بینیم که رهبری از مردم عقب مانده. حاصل این عقب ماندگی را همگان در سال 1357 شاهد بودیم. فاصله زیاد قشر روشنفکر و مردم نیز می تواند به شکست بیانجامد که حاصل آن را در انقلاب مشروطیت تجربه کردیم. متاسفانه اگر نیرو های سیاسی چنین در جامعه نقش ایفا کنند، از وظیفه خطیر و تاریخی خود عدول کرده اند و پاسخگو خواهند بود. و در چنین شرایطی باید انتظار تلفات بیشتر مردمی باشیم و چه بسا پادشاه و یا رئیس جمهور رژیم آینده ایران در لندن و واشنگتن انتخاب شود. 


دیدار دبیرکل سازمان ملل با شیطان یک دست




دیدار دبیرکل سازمان ملل با شیطان یک دست

معبد یا ذیگورات چغازنبیل

معبد یاذیگورات چغازنبیل خوزستان هفت تپه  بهمن ماه1382خاطرات تلخ وشیرین درکنار هموطنان عرب زبانم به قولی که دادم عمل میکنم زنده وجاوید باد ایران یکپارچه..........

شاید این جهان جهنم سیاره دیگری است


کسی چه می داند؟ شاید این جهان جهنم سیاره دیگری باشد ...!

فقط درد مشترک و فریاد کن



 الله اکبر عربیه ، خشنه و ... خوب قرار نیست یک ایرانی الله اکبر بگه برو روی  پشت بوم مخالفت خودت توبه هر شکلی که دوست داری بیان کن . عزیزم برو بالا پشت بوم بجای الله اکبر بگو مرگ بر دیکتاتور ، بگو زنده باد آزادی ، چه میدونم هر چی دوست داری بگو اصلا سوت بزن ، جیغ بزن . مهم با هم بودنه ، در کنار هم بودنه ، اصل صدای سبز ماست . حالا گیر نده وبگو سبز مال اونوری است ما اینوری هستیم . فقط درد مشترک و فریاد کن

 

بذل و بخشش رژیم از جیب مردم محروم ایران




رژیم سیاه اندیش ج.ا. برای خریدن مشروعیت و ادامه حیات خود،اقتصاد دولتی تک مصرفی نیمه ورشکسته ایران را به مرز نابودی کشانده است. میلیاردها دلار کمکهای مالی رژیم به سوریه، حماس و ونوزئلا و اکنون نیز به بیست و دو کشور غیر متعهد.
این در حالیست که مردم زلزله زده شریف آذری ما از حداقل امکانات رفاهی برخوردار نیستند و رژیم سیاه اندیش از ترس شورشهای اجتماعی حتی مانع امداد و کمک رسانی مردم به آنها گردیده است.
این درحالیست که بیکاری ،گرانی و تورم مردم را بستوه آورده و هشتاد درصد از مردم بنا به امار خود رژیم زیر خط فقر صددرصد زندگی می کنند و عملا بدون دریافت یارانه های دولت نمی توانند شکم خود و خانواده شان را سیر کنند
این درحالیست که بخاطر جاده های غیر استاندار و بدون امنیت کشورمان، روزانه چندین انسان بی گناه در تصادفات جان خود را از دست می دهند این در حالیست که در اکثر روستاهای کشورمان بیمارستان و امکانات ابتدایی بهداشتی وجود ندارد و حتی آنها از آب آشامیدنی نیز برخوردار نیستند.
پرسش این است که این همه بذل و بخشش رژیم سیاه اندیش جمهوری اسلامی از کیسه مردم ایران که شدیدا خود بدان محتاجند، برای چیست؟
مردم غیور تهران، تا هنگامیکه شما به این رژیم اعتراضی ننمایید،سهم شما از این ثروت هنگفت ، سرکوب و کشتار ، بیکاری ،گرانی و تورم خواهد بود.برعکس سهم کشورهای ذکر شده بالا از یمن کمکهای میلیاردی رژیم مدرسه، خانه ، بیمارستان و ... خواهد بود.
بی تردید این رژیم از همان ابتدای موجودیتش بر علیه مردم ، تاریخ و فرهنگ ایران کارش را آغاز نمود . نه تنها برای جان مردم خود هیچ ارزشی قایل نبوده و نیست بلکه اگر برایش ایجاب نماید میلیونها تن از آنها را آزادانه نابود خواهد کرد. لذا برای اینکه از شر این جنایتکاران رها یابیم. باید به همت و همکاری یکدیگر این رژیم را از بنیاد نابود نماییم، تا شما و نسل های آینده از یمن این ثروت افسانه ای فرهنگ و تاریخ گهربار ایران را دوباره شکوفا سازید. این تنها به همت و همیاری شما انسانهای مسئولیت پذیر تحقق پذیر است. به خیابانها بیایید و با جمع های چند نفر زمینه یک اعتراض سراسری را بوجود بیاورید.
 آرمین ارمان
 

بازداشت اعضای کمپ سرند



بازداشت اعضای کمپ سرند: ممانعت از برملا شدن دروغ‌های دولت در مورد زلزله

اجلاس سران غیر متعهد در تهران مراسم ختم حکومت جمهوری اسلامی است .
با سقوط نظام بشار اسد، ملت ایران حکومت ولایت مطلقه فقیه را به قبرستان تاریخ خواهد فرستاد .


۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

Fereshtehnaji

پیامی برای نظامیان ایران زمین: شما سوگند خورده اید

شرم آور است این اجلاس: این مهمانی سیاسی است یا پا اندازی خلوتکدۀ بیگانگان




1- می گویند 35 کشور در سطح کارشناسان شان در اجلاس غیر متعهد ها در تهران شرکت کرده اند. و البته اسامی همین 35 کشور را هم رسماً اعلام نمی کنند بلکه بصورت شایعه و از منابع رسمی و غیر رسمی گوناگون درز داده می شود تا هیچکس نتواند به جمع بندی برسد که واقعاً چه خبر است در این میهن ویران شده. لذا اگر حتی همین 35 کشور نیست در جهان - از نظر اهمیت در سیاست و اقتصاد جهان - را هم ملاک قرار بدهیم باید گفت که عرف چنین اجلاس هایی که در سطوح سه گانۀ الف- کارشناسان، ب- وزرای خارجه و نهایتاً پ- سران؛ برگزار می شود چنین است:

2- ابتدا کارشناسان همۀ کشورهای شرکت کننده در اجلاس تشکیل جلسه می دهند و محورهای مورد بحث و دستور کار کنفرانس را در کمیته های مختلف بررسی و از زوایای گوناگون مورد بحث و به جمع بندی می رسانند تا با ارائۀ آن به جلسۀ ارشدتر خود (نشست وزرای خارجۀ همان کشورها) وزرای خارجه را در رسیدن به توافق بیشتر و بهتر یاری برسانند. سپس وزرای خارجه تشکیل جلسه می دهند و متن های نهایی شده توسط کارشناسان زیردست خودشان را مورد دقت و باز پیرایی مجدد قرار می دهند تا با رسیدن به اهداف مشخص تر و خلاصه تر اجلاس؛ پیش نویس نهایی دستور کار سران خودشان را تهیه و به نشست نهایی سران (همان کشورهایی که هم کارشناسان و هم وزرای خارجه شان در سطوح پایین قعال بوده و متن نهایی را تهیه کرده اند) ارائه کنند تا سران رده اول با یک نسشست سیاسی سبک و انجام سخنرانی های تشریفاتی اعلامیۀ نهایی و ماحصل توافقات را امضاء و منتشر کنند.

3- حالا معلوم شده است که در اجلاس تهران اولاً کشورهایی که در سطح کارشناسی شرکت کرده اند در اکثریت جدا از کشورهایی هستند که قرار است در سطح وزرای خارجه شرکت کنند. و همینطور است در مورد کشورهایی که سران آنان قرار است در کنفرانس شرکت کنند؛ آنان نیز کشورهایی هستند که اغلب نه در سطح کارشناسی حضور دارند و نه در سطح وزرای خارجه؛ بلکه فقط خود رییس کشور مزبور است که در آخرین روز بمدت چند ساعت بتهران خواهند آمد و در میانه یا بعد از اجلاس نهایی هم بلافاصله برخواهند گشت. به این ترتیب بنظر می رسد که مسئولان جمهوری اسلامی باید مواظب باشند که در هنگام اعلان نهایی تعداد کشورهای شرکت کننده آمار زیاد تر از تعداد اعضای جنبش غیرمتعهد ها نشود. زیرا که اگر 35 کشور در سطح کارشناسی و همین تعداد هم در سطح وزرای خارجه برای دو روز دوم و همینطور 35 کشور هم در سطح سران در دو روز سوم شرکت کنند؛ جمع کشورهای شرکت کننده به بیشتر از 105 می رسد. در حالیکه کل اعضاء درشت و ریز و اپیسلونی جنبش کمتر از 120 کشور است.

4- موضوع مسخره تر اما این است که در روز دوم نشست کارشناسان؛ اجلاس تعطیل شده است. و گفته اند که چون کارشناسان کارشان تمام شده بود امروز را به تهران گردی و دوچرخه سواری و بازدید و کارها و علایق شخصی خواهند پرداخت. از آنجائیکه فشرده ترین و حجیم ترین کارهای چنین اجلاس هایی را کارشناسان انجام می دهند و نشست وزیران خارجه جنبۀ ادیتوریال و نشست سران جنبۀ امضای نهایی را دارد بنظر می رسد که این اجلاس مهم! ابداً دستور کاری نداشته است تا کارشناسان بر روی آن بحث و فحص بکنند. زیرا بدیهی می نماید که جلسۀ اول (دیروز) بیشتر صرف آشنایی ها و خوش و بش ها و تقسیم کار و تشکیل کمیته ها شده باشد، و اصلی ترین وقت مفید کارشناسان باید صرف جلسات روز دوم (امروز) می شد، که تعطیل شده است.

5- این فاجعه و طنز تلخ و در حالیکه کرج و اصفهان و مشهد و تبریز و شیراز هم به تعطیلات "اجلاس سران" پیوسته اند؛ مرا یاد یک سنتی اجتماعی متجدد - و نه مدرن - انداخت که در همۀ دنیا عموماً و در کشورهای جهان پیرامونی و جوامع بسته خصوصاً امری شناخته شده و جا افتاده است. و آن پدیده را من متسامحاً "کلید ویلا" نام می گذارم و شرح مختصری می دهم.

6- رسم قدرتمندان و ثروتمندان و اعقاب - بیشتر مردها و اخیراً زنان هم - آنان است که مکان هایی تهیه می کنند در اندازه های از یک اتاق تا چند آپارتمان و ویلا و ... برای حریم خلوت های غیر رسمی و دور از چشم خانواده؛ و این اماکن را برای خیانت به همسران خود یا عیاشی و عیش و نوش با رفقای صمیمی و ... یا حتی برای جنده بازی های رؤسای خود مورد استفاده قرار می دهند. این اماکن که در فرهنگ عامۀ ایرانیان به "خانه های ... بازی" معروف است معمولاً برای استفادۀ رییس و رفیقی هم که چنین امکانی فراهم نتوانسته بکند یا نکرده است مورد بهره برداری آنان هم قرار می گیرد. و دوست یا رییس کلید "خانۀ عشق و حال" دوست یا زیردست خود را می گیرد و کام از حرام خویش سیراب می کند. در مورد دوستان موضوع فقط به درخواست کلید متوقف است و سیور وسات بعدی بویژه عنصر محوری آن (روسپی) توسط خود مصرف کننده تهیه می شود. اما در مورد رؤسا اغلب این صاحب خانه است که بساط عیاشی رییس را هم خودش تدارک می بیند.

7- حالا اگر در این قالب به این اجلاس نگاه کنیم بنظر می رسد که این اجلاس نه یک همایش سیاسی جدی که حتی یک مهمانی رسمی هم نیست برای آبرو داری در انظار بیگانگان. - تبلیغات توجیهی رژیم - زیرا که در موضوع مهمانی و مهمان نوازی معمول، مهماندار اعضای خانواده را از خانه بیرون نمی کند و خانه را تعطیل نمی کند. بلکه فقط نوع غذا را از آش همیشگی به پلو تبدیل می کند و کمی هم جارو و آب پاشی و تمیزی و مرتبی بیشتر از روزهای غیرمهمانی چاشنی ادبش می نماید. لذا رفتار رژیم خامنه ای در مورد برگزاری این اجلاس بیشتر شبیه "کلید خانه" دادن است به رفقا برای عیاشی و جفت بازی. آن هم نه از نوع دوستانه اش؛ که از نوع مرئوسانه اش. زیرا که بطور بدیهی همۀ این بیگانگان نشمه هایشان را همراه نیاورده اند و از زیردستان ایرانی شان انتظار دارند که همۀ سیور وسات این خلوتکده را نیز خود تمهید کنند. و این دیگر فاجعه است زیرا دیگر اجلاس سیاسی جنبش عدم تعهد در تهران حتی مهمانی هم نیست؛ و نوعی پا اندازی است. 


جنایات مالکی گماشته حلقه بگوش خامنه ای



جنایات مالکی گماشته حلقه بگوش خامنه ای بر علیه فرزندان مردم ایران هیچگاه فراموش نخواهد شد

من همچنان خود را سانسور می کنم

خود سانسوری در ایران دردی بزرگ برای خبرنگاران نویسندگان دانشجویان خوانندگان وبطور کلی قشر فرهنگی وسیاسی اجتماعی سیاسی است. حتی این دیده  شد برخی از این قشرهنگامی که در دنیای آزاد هم قرار میگرند نمی توانند درد ها بیان کنن وباز خود را به نوعی سانسور می کنن .
 زندگی در کشورهای دیکتاتوری عرصه را برآزاد اندیشان تنگ کرده وهمچنان می کند تا جایی که عده ی زندان وشکنجه اعدام وعده ی دیگررا مجبور به ترک وطن می شوند تنها را رهایی از یوغ این ستمکاران مبارزه وریشه کن کردن دیکتاتوری است به امید رسیدن به آزادی تمامی ملتهای ستم دیده................

آرمان مرتضوی خواننده ی که بخاطر عدم آزادی بیان مجبور به ترک وطن شد

آرمان مرتضوی خواننده ی که بخاطر عدم آزادی بیان مجبور به ترک وطن شدhttp://www.reverbnation.com/play_now/song_13872379

۷:۲۰ ب.ظ۵ اسفند ۹۰ تا ولایت حاکم است “رای ملت” باطل است !

تا ولایت حاکم است “رای ملت” باطل است !

مطلبی از فرشته ناجی حبیب زاده
در حکومت ظلم و جور جمهوری اسلامی ولی فقیه هست، دیگر چرا انتخابات؟
از آنجاییکه اصلاح طلبان رد صلاحیت می شوند وگروه های دیگر نیز حق شرکت در انتخابات را ندارند این انتخابات کاملا فرمایشی بوده است
در بیانیه ی از اصولگرایان آمده است جبهه اصولگرایان برنامه خود را اعلام کرده اند
در مقدمه آمده است
معمول است که گروهها و جبهه های فعال در عرصه سیاسی اجتماعی در آستانه انتخابات مجلس برنامه‌های خود را جهت ارزیابی نخبگان، فرهیختگان و عموم اندیشمندان و صاحب نظران و دریافت نقد و بررسی آنها عرضه می‌کنند
کسی نیست به این آقایان بگوید آیا شما جایی برای دیگر فعالین سیاسی باز گذاشته اید که آنان نیزبرنامه های خود را بازگو نمایند ویا خود راکاندید کنند آیادر این مجلس فرمایشی و انتخابات فرمایشی جز شما کسی اجازه فعالیت دارد جز شما که ولایت مداران رهبریتان را می کنید
کسی حق شرکت در انتخابات فرمایشی را داردویا اینکه نخبه ای درکشور مانده است؟ و اگر مانده بدست و به فرمان رهبرتان سر به نیست می شود  دم از کدامین نخبگان و ………. میزنید
در قسمت دیگری ازاین بیانیه آمده است توزیع عادلانه ثروت ؟راجع به کدام ثروت سخن می گویید ثروتی که اختلاس می شود نکند این توزیع عادلانه است یا بهتر بگوییم توزیع عادلانه ثروت بین خودتان را می گویید که بعد از این بر سر مال مردم برسر خود نکوبید و مال مردم را به طور عادلانه بین خود تقسیم کنید
سی و سه سال از جمهوری ننگین اسلامی می گذرد ، بماند که  جمهوری با اسلامی به هیچ عنوان کنار هم قرار نمی گیردجمهوری یعنی آزادی اسلامی به معنی دیکتاتوری است سی وسه سال گذشت مردمی که در خوزستان بروی طلای سیاه نشستند به خاک سیاه نشانده اید که حال آهنگ جدایی طلبی شان به گوش می رسد آیا می دانید وقتی در کشوری آزادی کامل وجود داشته باشدهیچ نژادی آهنگ جدایی طلبی را سر نخواهد دادوشما دیکتاتورهای زمان باعث شدید این صدای آهنگ این مردم را همه بشنوند و به مبارزه برخیزند آیا در این مدتی که بر مردمحکومت می کنید کاری کرده اید که همه را در جمع خود قبول کنید بدون در نظر گرفتن نژاد مذهب وعقیده و………………جز سرکوب غارت چپاول و……………..بر علیه این ملت کاری کرده اید؟
آیا یک کرد ،بلوچ، عرب ………مسیحی زرتشتی و……….تاکنون توانسته اند در مقامهای بالای حکومت به اصطلاح جمهوری ..اسلامی جایگاهی داشته باشند
که دم از توزیع عادلانه ثرروت  و تقسیم  قدرت می زنید که بطور حتم این توزیع عادلانه نسبت به خودتان است نه مردم که برایشان فقر را به ارمغان اورده اید ، مردمی که همه چی دارند و هیچ ندارند واین حق را از آنان شما ربودید حق مسلم مردم انرژی هسته نیست نجات از فقرو فحشاست .
حق مسلم رفع گرسنگی کودکان خیابانی است آیا تاکنون قدمی برای این کودکان برداشته اید یا با آنها تجارت می کنید
نکته پایانی اینکه این محورها بر اساس تجارب مجالس گذشته،‌ به خصوص مجالس هفتم و هشتم و مطالعات کارشناسی برنامه پنجم توسعه و تجزیه و تحلیل واقعیات اجتماعی،‌ اقتصادی،‌ سیاسی و فرهنگی کشور و برگرفته از خطوط کلی منشور اصولگرایی تدوین گردیده اس
چرا بخصوص مجلس هفتم و هشتم چون از مجلس ششم ولایت مطلق فقیه را قبول نداشتند و به خارج از مرز ها گریختند شما که تمام امور کشوررا در اختیار دارید و هر کس از درون خودتان مخالف ولایت فقیه تان باشد در دم خفه می کنید شاید علت این است که امار مزدوران و خود فروختگان در این دو مجلس بالاتر است که باز می بینیم اینطور نیست کسانی که وارد مجلس می شودند خود را اول جانثار رهبری ظالم شان می کنند و بعد وارد مجلس می شوند شاید بعد دچار ندامت شده و از کشور بگریزند چرا بقیه اقشار وگروهها اجازه ورود به این انتخابات فرمایشی را ندارند
بیاد می آورم در یکی از این انتخابات فرمایشی رژیم درسال ۱۳۸۵ خبرنگارخبرگزای فارس در مشهد بودم انتخابات مجلس خبرگان وشورای شهر بود در عرض چند ثانیه جای اسامی باآرای اصلی تغییر کرد.
بله این است انتخابات آزاد شما ،مردم مصباح یزدی تان می گوید: اگر رئیس جمهور منتخب مردم از طریق “ولی فقیه” نصب نشود٬ طاغوت و اطاعت از او حرام است دیگر جای هیچ صحبتی نیست دیکتاتوری تام بر مردم آزاده ایران زمین را آقایان میخواهند دیگر چرا انتخابات.
تا ولایت هست انتخابات باطل است .

در سر زمین من اگرآزادنه سخن بگویی چنین سرنوشتی انتظارت را می کشد


آقاي دبيركل سازمان ملل! اگر به تهران رفتيد


آقاي دبيركل سازمان ملل! اگر به تهران رفتيد و مقامات ايران به شما لبخند زدند، بدا
نيد در عوض زير گلوي مردم تيغ گذاشته اند!
اگر مهمان نوازي كردند، بدانيد در پستوهاي اتاق پذيرايي، جنازه بچه هاي مردم را مخفي كرده اند!
اگر زيبايي هاي تهران و ايران را به شما نشان دادند، بدانيد قبرستانها و زندانهاي كشور را آباد تر از خيابانهايش كرده اند.
آرامش تهران فريبتان ندهد، اين "آرامش قبرستاني" را به قيمت كشتن بهترين فرزندان ما برقرار كرده اند.
فاصله اي نيست بين هتلي كه شما در آن اقامت خواهيد كرد، با زنداني كه مردان و زنان حق طلب ما را شكنجه و حبس مي كنند.
آن بوي خوش كه از دامنه شميران مي آيد، بوي كاكل خونين شهيدان ماست. آقاي بان كي مون! مي دانيم شما امكان يا توان هيچ اقدامي را نداريد؛ همينقدر كه اين چيزها را بدانيد كافي است.
ما نگرانيم كه حقيقت را در پشت تزوير تشخيص ندهيد. اگر مسافر ايران شديد، خيالمان را راحت كنيد كه لااقل مي توانيد ببينيد.
همين!

[بابك داد]