اعلاميه جهانی حقوق بشر: ماده 19- هر كس آزاد است هر عقيده اي را بپذيرد و آن را به زبان بياورد و اين حق شامل پذيرفتن هرگونه راي بدون مداخله اشخاص مي باشد و مي تواند به هر وسيله كه بخواهد بدون هيچ قيد و محدوديت به حدود جغرافيايي, اخبار و افكار را تحقيق نمايد و دريافت كند و انتشار دهد.
۱۳۹۱ آذر ۱۴, سهشنبه
پدرم ازتو گلایه دارم بخاطراینکه گفتی دروغ نگو
پدرم ازتو گلایه دارم بخاطراینکه گفتی دروغ نگو دروغگو دشمن خداست و من بدان عمل کردم وبسیار از این صداقت و راستگویی صدمه دیدم و فهمیدم در این دنیا هرکس دروغ بگوید راحت کارهایش پیش می رود و من در جا می زنم صداقتم بدرد این دنیا نمی خورد و مرا منزوی کرده است .
پدرم ازتو گلایه دارم بخاطر اینکه به من آموختی دخترم مال مردم مال مردم است ولی حال که از تو دورم تجربه کردم مال مردم ,مال مردم است و حق من هم مال مردم .
پدرم ازتو گلایه دارم چون به من آموختی که حق گرفتنی است و زمانی که خواستم حق مردمم را بگیرم دربدردیار غربت شدم ووقتی خواستم حق خودم را بگیرم نه راه پیشی برایم ماند ونه راه پس.
پدرم ازتوگلایه دارم زیرا که به من آموختی بی پروا باشم واز هیچ چیزنترسم نترسی من باعث شد همه جا بی پروا سخن بگویم و از تو دور شدم....
پدرم از تو گلایه دارم چون به من آموختی همه را دوست بدارم برای کسی نزنم بخل وحسد نورزم ولی همه برای من زدند ولی چون بلد نبود از همه خوردم و......................
پدرم ا ز تو گلایه دارم آزادگی را به من آموختی ولی در دنیای امروزی آزادگی معنا ندارد.
مادرم از تو هم گلایه دارم زیرا نجابت را به من آموختی که هیچ جا خریداری ندارد و بخاطر آن همه تردم می کنند.
مادرم صبوری رااز تو آموختم وحال 44 ساله شدم وهنوز خدایی که تو پدر ازآن یاد می کردید صبر مرا آزمایش میکند می گفتید صبر کوچک خدا 40 سال است ولی من که خدا نیستم من فرشته ام نامی که پدر بزرگم بر من نهاد وحالا صبرم لبریزشده و دلم برای تان تنگ است .
پدرم و مادرم در غربت من چیز دیگری را مشاهد کردم صداقت وراستی درستی نجابت که داشته باشی منزوی می شوی اینها این زمانه خریداری ندارد وکارهایت هیچ جا پیش نمی رود ودر جا می زنی انگار همه می خواهند دروغ بشنوند اگر راست بگویی دروغ بحساب می آید
برای همه آموخته ها که به ضررم تمام شد ونیاموخته هایتان که در غربت مشاهده کردم وضربه هایی که دیدم شکرگزارتان هستم خدای من روی زمین شما هستیدبدانید هر کجا باشم روحم پیش شماست وجسم اینجا قدر تمامی زحماتتان را می دانم دوستتان دارم و بر دستانتان بوسه می زنم.
راستی پدریادم رفت باید روزی که ایرانم آزاد شد ازآ ن مردک معاون دادستان بپرسم
معنای تقوی چیست ؟زما نش که برسد خواهم پرسید بعد خواهیم دید اوبا تقوی است یا ..............................................
فرشته ناجی حبیب زاده
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر