۱۳۹۳ فروردین ۶, چهارشنبه

حکم اعدام ریحانه جباری را متوقف کنید



ريحانه يک دختر جوان است که از ۱۹ سالگي در زندان بوده است، او يک زن مستقل و با اعتماد به نفس بود که دانشگاه رفته و مشغول کار و زندگي اش بود. يک روز سياه او در حاليکه با يک نفر ديگر تلفني در مورد کارش حرف ميزد، به دام يک مرد مي افتد که قبلا کارمند وزارت اطلاعات بوده است.

مرتضي سربندي از شغل ريحانه با گوش دادن به مکالمه اين دختر جوان مطلع ميشود و نقشه ميريزد تا او را به دفتر کارش برده و به او تجاوز کند. مرتضي پزشک است و به ريحانه ميگويد ميخواهد دکوراسيون دفتر کارش را عوض کند و ريحانه که مردي همسن پدرش را مي بيند، براي انجام کار دکوراسيون با او وعده ميگذارد. اما چند قدم بعد ماشين مرتضي جلوي پاي ريحانه توقف ميکند و ريحانه با او در همان روز راهي محل کارش ميشود.

در محل کار، مرتضي با وضو گرفتن و بعد از انجام دو رکعت نماز بسوي ريحانه آمده و قصد تجاوز به وي را دارد. او با گره زدن دستانش دور کمر اين دختر جوان به ريحانه ميگويد ديگر راه فرار نداري. ريحانه از خود دفاع ميکند و با چاقويي که بسياري از دختران و زنان در ايران براي دفاع از خود همراه دارند، به کتف او ميزند و فرار ميکند. و بر اثر خونریزی زیاد مرتضی جان خودش را از دست می دهد

ریحانه در یک دادگاه نمایشی به اعدام محکوم شده است
برای نجات ریحانه فعالانه متحد شوید
نه به اعدام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر